شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

عشق

  داستان کوتاه عشق در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات. روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند. اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد. در همین زمان او از ثروت با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست. “ثروت، مرا هم با خود می بری؟” ثروت جواب داد: “نه نمی توانم، مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست، من هیچ جایی برای تو ن...
10 اسفند 1391

عاشقتم عزیزترینم!

  با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی ! خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام … تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت : دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !   ...
10 اسفند 1391

تولدمامان سوده

  سلام گل نازنینم!هنوز کوچولویی و نمیدونی امروز روز تولد مامانه!!!!بنابر این من خودم از طرف خودم!و از طرف تو!و از طرف بابایی!!!میگم تولدم مبارک!!!!!!!!!!!!!!من همیشه روز روز تولدمو دوست دارم با اینکه یک سال پیر تر میشم اما عاشق این روز تولدم هستم !!!!چون عزیز جون(مامان گلم) و خاله شقایق همیشه تو این روز به یادم بودند و هستند .خب منم الان سخت منتظرم اما هنوز بهم زنگ نزدند!!! ولی مطمینم یادشون می افته!!!خبری از کادوی بابایی هم نیستتتتتتتتتت!!!!!!وایییییییییی!!!!همه درگیرند !!!زودتر بزرگ شو گلم و تولد مامانو با زبون شیرینت تبریک بگو عزیزترینم! ...
10 اسفند 1391

اشکان

سلام ماه اسمونم!امروز بعد از پایان شیفتم خونه همکارم خاله فرزانه دعوت بودم من و چند تا از بچه ها.دوست فرزانه جون هم امده بود و یک پسر خیلی خیلی ناز به نام اشکان داشت و البته فوق العاده شیطون!فکرشو بکن!حتی از تو هم شیطون تر!!!!!دیگه فکر کن ببین چی میشه!!!!!در شکلات خوری فرزانه رو هم شکست و فرزانه داشت اتش میگرفت!!!!!!خب چه میشه کرد بچه اس دیگههههه!!!!بعد از عصرانه که خیلی فرزانه جون زحمت کشیده بود و کتلت کشک بادمجان و اش رشته و ژله درست کرده بود کلی عکس گرفتیم .تو هم ذوفق میزدی گلم تا اینکه مامان اشکان کار داشت میخواست زود بره تو هم شروع کردی به بهانه گیری .اخرش من گفتم اشکان داره میره امپول بزنه برمیگرده.تا اروم شدی.خب چکار کنم دیگههههه...
5 اسفند 1391

عزیز ترینم دوستت دارم!

  سلام تمام هستی من!امسال هم داره تموم میشه .عمرمون میگذره و چقدر تند عزیزترینم!اما هیچ با خودمون فکر کردیم که تو این سالی که گذشت چه کار کردیم....دوست داشتم امسال رو خوب شروع کنم اما الان یک دغدغه فکری دارم.کاش میتونستم خودم تصمیم گیرنده باشم اما خب...یک سری مسایلو نمیشه نوشت ...نمیشه گفت...و فقط باید تو دل نگه داشت...عزیزم زودتر بزرگ شو تا مامان بتونه تمام اون حرفهایی رو که نمیشه جایی نوشت و نمیشه به کسی گفت رو بهت بگه .عزیزم غرق در شادی میشم وقتی میبینم که قد میکشی و بزرگ میشی.امروز کلی لباس جمع کردم و گذاشتم کنار چون کوچک شده بودند و من اصلا برای کوچک شدنشان متاسف نبودم چون خوشحالم از اینکه سالمی و بزرگ میشی نفسم.چه روزهای س...
5 اسفند 1391

من و امیر بازم تنها!

  سلام غنچه گل قشنگم!امروز عصر بابایی رفت تهران و من و تو دوباره تنها شدیم فردا صبح کارم .امروز اف شبکاری داشتم و تونستم کمدتو مرتب کنم .واییییییییی هر چی کار میکنم تموم نمیشه عزیزم.خسته شدم.بابایی امروز 4 تا ماهی قرمز برات خرید گلم و تو کلی ذوق زده شدی مرتب میری نگاهشون میکنی و میگی:ماهی:fish!!!!!! قربون خودتو اصطلاحات انگلیسیت برم من عزیزمممممممممم. ...
4 اسفند 1391

دامادی!!!!!!

  سلام ستاره درخشان قلبم!امروز رفتم تامین اجتماعی و مدارکمو بردم اما هنوز نگران و ناراحتم.تغییر همیشه برای من سخته.وقتی برگشتم بابا بیدار بود گفت :سوده چرا نمیذاری امیر مهدی بره تو تخت خودش بخوابه؟گفتم:چییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟گفت:خوب همینه دیگه!اخرش اینقدر به این بچه وابسته بشو بعد هم نذار داماد بشه!!!!!!!!!!!!!!وایییی تو اون شرایط که ناراحت بودم اما الان خیلی خنده ام گرفته!!!!!امشب هم شبکارم دوری از امیر برام غیر قابل تحمله من الان هر روز شیفتم به غیر از اف شب کاری هام .6 شب هم در ماه دارم به غیر از شیفت های دیگه ام .اما بیمارستانم عوض بشه شیفتهام زیاد میشن مخصوصا شبهام .وایییی شبهای دور از امیر .خدایا!!!!!!!امیر مهدی عشق...
3 اسفند 1391

مادران متولد اسفند

آیا شما هم متولد اسفند هستید؟ مادر‌ها حکایت عجیبی دارند. آن‌ها ذاتا دلسوز بچه‌های‌شان هستند. کاملا غریزی هر فداکاری را برای فرزندان‌شان انجام می‌دهند. هیچکس بیشتر از آن‌ها فرزندشان را دوست ندارد. آن‌ها ناخودآگاه خواسته‌های بچه‌های‌شان را برآورده می‌کنند و البته در کنار همه این‌ها باید این فرزندان را تربیت کنند، آن هم طوری که بچه‌ها بتوانند در آینده روی پای خودشان بایستند. مستقل باشند و در ‌‌نهایت این‌که از پس زندگی خودشان برآیند. خب! دو وجه این قضیه تقریبا با یکدیگر همخوان نیست. از همین روست که مادری تبدیل می‌شود به سخت‌ترین وظیفه دنیا. ام...
2 اسفند 1391

چرا برای فرشته هامون وبلاگ درست کردیم؟

چرا برای نی نی هامون وبلاگ درست کردیم؟(این یک مسابقه است که  عمه مریم جون که عمه یک پسر گل هم اسم پسر منه   منو بهش دعوت کرد و منم باید از سه نفر دیگه دعوت کنم.البته ناگفته نماند که عمه مریم جون قبلا سه نفر رو دعوت کرده بود اما چون خوش قلب و مهربونه منو هم به عنوان چهارمین نفر دعوت کرد ممنونم ازت عزیزم.) و اما جواب:اول از همه باید بگم من تا قبل از اینکه بخوام برا پسرم وبلاگ درست کنم اصلا زیاد کار با کامپیوتر بلد نبودم وقتی محمد لب تابو خرید و میرفت اینترنت منم همه جا سرک کشیدم تا دیدم بعضی مامانها خاطرات بچه هاشونو مینویسن و خیلی برام جالب بود و من هم از اونجایی که عاشق پسرم هستم تصمیم گرفتم اینکارو بکنم اول با ...
2 اسفند 1391

کفش نو مبارک گلم!

  سلام بن 10  مامانییییییییی!!!!!کفش نو مبارک نازگلم!امیدوارم به سلامتی بپوشی و همیشه گامهایت استوار باشه نازنینم.دوستت دارم هزار هزار.... ...
2 اسفند 1391