اشکان
سلام ماه اسمونم!امروز بعد از پایان شیفتم خونه همکارم خاله فرزانه دعوت بودم من و چند تا از بچه ها.دوست فرزانه جون هم امده بود و یک پسر خیلی خیلی ناز به نام اشکان داشت و البته فوق العاده شیطون!فکرشو بکن!حتی از تو هم شیطون تر!!!!!دیگه فکر کن ببین چی میشه!!!!!در شکلات خوری فرزانه رو هم شکست و فرزانه داشت اتش میگرفت!!!!!!خب چه میشه کرد بچه اس دیگههههه!!!!بعد از عصرانه که خیلی فرزانه جون زحمت کشیده بود و کتلت کشک بادمجان و اش رشته و ژله درست کرده بود کلی عکس گرفتیم .تو هم ذوفق میزدی گلم تا اینکه مامان اشکان کار داشت میخواست زود بره تو هم شروع کردی به بهانه گیری .اخرش من گفتم اشکان داره میره امپول بزنه برمیگرده.تا اروم شدی.خب چکار کنم دیگههههههه مجبور بودممممم!!!!!
یک عکس هم از اشکان ناز میذارم برات گلم.در کل پسر خوبی بودی و ازت راضی بودم نفسمممممممم.