شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

شبهای قدر...

  - الهی! امشب آمده‌ام تا به چهارده نور پاک، تورا قسم دهم و والاترین کتاب را بر سر بگیرم و بالاتر روم. مرا به خویش وامگذار و در این شب، با بهترین دوستانت هم‌نشین کن و از خویش مران، که بی‌تو حیرانم و سرگردان.     ...
5 مرداد 1392

شیرین زبونیهای قند عسلم11

امیر مهدی علاقه خاصی به شکلاتهای با پوست زرد داره!!!امروز صبح یکیشونو باز کرد و خورد... امیر مهدی:مامان!شکلات زرد خوردم!انقدر خوشمزه بود!!!!(انقدرش کشته منو!!!!) مامان: امروز داشتم اشپزخونه رو میشستم امیر مهدی زود دمپایی پوشید امد و امد پیشم همش می امد هر جا رو میشستم همونجا میپرید این ور و اون ور!منم که حریفش نیستم و اما... امیر مهدی:مامان!تو دست و پای منی!!!!اه! مامان: قربون اون سر و زبونت برممممممم!!!!ماشاالله !سریعا پیشدستی میکنه میگه من تو دست و پای اونم!!!! تلفن زنگ زد و دوستم بود با هم صحبت کردیم وقتی خداحافظی کردم ... امیر مهدی:مامان!کی بود؟با کی حرف زدی؟ ...
4 مرداد 1392

در اشپزخانه!2

        توضیح:امیر مهدی نازنین دیشب به طور ناگهانی چهاپایه خودش رو!زیر پاش گذاشت و چون قبلا سیب زمینی سرخ کرده بود جارو برقی زده بود و گردگیری کرده بود و لباس هم شسته بود!!!دید تا حالا ظرف نشسته!!!!و به این ترتیب با همان چهار پایه کذایی رفت و شیر جوش رو برداشت و با اسکاچ و مایع ظرفشویی افتاد به جان شیر جوش و با افتخار میگفت:من دارم قابلمه میشورم!!!!و نکته جالب اینجاست که از شیر اب تصفیه کن که کوچکه برای شستن دستها و به قول خودش قابلمه استفاده میکنه شیر اب معمولی رو هم دوست نداره!!!!که علتش هنوز برای من معلوم نیست!!!!و اما ..... و نکته مهم تر اینکه مامان برات میمیره عزیزم نفس مامان انشاالله وجود ...
4 مرداد 1392

شیرین زبونیهای قند عسلم10

امروز وقتی مامان به خاطر شنیدن بیماری یکی از فامیلهای بابا محمد گریه کرد امیر مهدی گلم سریع رفت دونه دونه دستمالها رو اورد و گفت: امیر مهدی:مامان گریه نکن!اشکت نریزه!!! مامان:مرسی پسر گلم! امیر مهدی ادامه داد به اوردن دستمالها و تا جایی که کنار من پر دستمال شد!!!و من ترجیح دادم تو دلم ناراحت باشم!!!! قربون محبتت برم گل پسر!!! امیر مهدی امروز رفته پتوشو اورده و میگه:مامان پهنش کن!!!! روسری مامانو میکنه سرش و میگه:سوده خانم شدم!!!! ...
2 مرداد 1392

شیرین زبونیهای قند عسلم9

امیر مهدی:مامان کلاه بن تن کو؟ مامان:نمیدونم پسرم تو کمدت بود برو پیداش کن ! امیر مهدی:تو اتاقه فکر کنم!!!!!!!!!!!!(فکر کنمو داشتین!!!!!) امیر مهدی:مامان برو اون ور تر جا تنگه!!!!!! تکیه کلام جدید امیر مهدی:ترو خدا!!!!مامان ترو خدا!!!! دیشب شبکار بودم امروز فوق العاده سرم درد میکرد امیر مهدی دلش برام سوخت و ناهارشو خورد!!!! امیر مهدی:مامان سرت درد میکنه؟ مامان :اره پسرم! و امیر مهدی مرتب موهای مامانو ناز میکنه!!! فدای قلب مهربونت بشم من عزیزم.... امیر مهدی خطاب به بابا:بابا !مامان گاناه(گناه)!!!داره سرش درد میکنه!اذیتش نکنیها!!! میمیرم برات گل پس...
1 مرداد 1392

بچه خوب و مهربون کیه کیه؟

بچه ی خوب و مهربون -- کیه کیه؟ با ادب و شیرین زبون -- کیه کیه؟ اونی که دوسش دارن زیاد فرشته های آسمون -- کیه کیه ؟     وقتی می خواد حرف بزنه گل می ریزه از دهنش مرتب و منظمه تمیزه کفش و پیرهنش     مامان و باباش رو دوست داره قدرشون رو خوب می دونه حرفاشون رو گوش می کنه درسش رو تند تند می خونه         اونی که میگم تویی تویی تویی که بهتر از گلی شیرین تر از قند و عسل قشنگ و ناز و تپلی     دوست دارم خیلی زیاد از اینجا تا به آسمون ...
30 تير 1392

شیرین زبونیهای قند عسلم8

امیر مهدی امروز برای اولین بار بعد از غذا خوردن گفت:مامان دستت درد نکنه!!! (البته قبلا من بهش یاد داده بودم که بگه الهی شکر مرسی مامان)ولی این بار این جمله رو خودش گفت! و اما امروز عزیزجون به بلای عمه فروغ گرفتار شد اینبار با سیدی شرک!!!!وقتی خواست تلفنی باهات حرف بزنه تمام کارتون شرک رو براش داشتی تعریف میکردی....     ...
28 تير 1392

به بهانه نزدیک شدن به 2 مرداد!

در ثانیه‌های بودنت می‌مانم. در فصل شکست خوردنت می‌مانم یک سال نه ده سال چه فرقی دارد. تا لحظه دل سپردنت می‌مانم و دوستت دارم...     خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا روز یکی شدنمان را از صمیم قلب تبریک میگویم .         محمد جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که ما را با یکدیگر آشنا کرد آرزو می کنم د...
27 تير 1392

به بهانه 28 تیر!

  مهربان ترینم وقتی تو با منی ٬ سرود و شادی با من است در ضمیرم نقش تو را بر قلبم حکاکی کردم و هر لحظه دلم به یاد تو میتپد در قلب من آفتاب تابان باش .٢٨ تیرسالگردعقدمان را عاشقانه تبریک میگویم.   ...
27 تير 1392