شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

مهدی جان

مهدی جان(عج)سوالی ساده دارم از حضورت*من ایا زنده ام وقت ظهورت؟اگر که امدی من رفته بودم *اسیر سال و ماه و هفته بودم*دعایم کن دوباره جان بگیرم*بیایم در رکاب تو بمیرم.میلاد امام عصر(عج)بر همه عاشقان منتظر ظهورشان مبارک باد.     ...
15 تير 1391

یا صاحب الزمان ادرکنی

      شد نیمه ی شعبان و جهان گشت جوان از مقدم پاک آن ولی سبحان آن پرده نشین کاخ وحدت امروز بنمود رخ از پرده و گردید عیان                     همه هست آرزویم که بیینم از تو رویی   چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی   به کسی جمال خود را ننموده‏ای و ببینم   همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی                                           ...
14 تير 1391

نرگس

___█████____████ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ قدم ‌هایت بوسه‌گاه چشم‌هایمان ای گل نرگس جشن میلادت کاش به ضیافت ظهور می‌پیوست میلاد ...
14 تير 1391

مهدی

کم کم به نیمه شعبان نزدیک میشیم خوشحالم پسرم اسم زیبایی داره میخواهیم امروز با هم به زیارتگاه عباسعلی بریم و نذر پسر گلم را ادا کنم میخواهیم برا نیمه شعبان شربت بدیم انشاالله که قبول شود   انشاالله پسر گلم راه حضرت مهدی(عج)را ادامه دهد انشاالله جزو ملازمین رکابش باشد انشاالله زندگی اش مهدی وار باشد         اسمش که می اید تمام وجودم غرق عشق میشود غرق نور چقدر با شکوه است  چقدر برای امدنش لحظه شماری میکنیم اما هر کدام برای امدنش چه کرده ایم؟       چه انتظار عجیبی نه تلاش و کوششی فقط نشستیم وگفتیم خدا کند که بیایی           &n...
13 تير 1391

تب

نازنین من دیشب که از مهمانی برگشتیم تب کرد امروز قرار بود بریم مراسم پاتختی که چون دوباره امیر مامان تب داشت من نرفتم حال پسرم تا دیروز خوب خوب بود نمیدونم چطورش شده خدا کنه تب گل پسر قطع بشه دیروز پسرمو بردیم اتلیه عکس خوشگل ازش گرفتیم یک عکس هم با بابایی سه تایی با هم گرفتیم واییییییی!!!خدا کنه هیچ وقت بیماری پسر گلمو نبینم  خدایا همه بچه ها همیشه سالم باشن هیچ مادری هیچ وقت غمگین بچه اش نباشه ...
13 تير 1391

بابا

بالاخره شب عروسی هم رسید اما اگه قرار باشه امشب هم مثل دیشب غم انگیز باشه خیلی بد میشه گاهی خیلی خیلی دلم شانه ای را میخواهد که سرم را رویش بگذارم و با صدای بلند گریه کنم گاهی دلم دستان گرم و پرمهری را میخواهد تا دستانم را به او بسپارم گاهی دلم میخواهد این واژه زیبا را بارها تکرار کنم گاهی دلم میخواهد حداقل یک ساعت با او صحبت کنم و صدای او جانم را بنوازد چقدر دل تنگ توام بابا جان!     ...
11 تير 1391

غم انگیز ترین حنابندان

در خانواده محمد رسم دارند شب قبل از عروسی را حنابندان میگیرند و با شادی  کمی حنا به کف دست عروس و داماد میزنند ماجرا از این قرار بود که جواد به خواستگاری تک دختر یکی از همشهریهای خودشان رفت و درست شب قبل از بله بر ون پدر دختر طی حادثه رانندگی جان خود را از دست داد و خانواده ها را داغدار نمود اما عروسی بهم نخورد و بعد از طی مراسم چهلم جواد و فایزه با یک عقد محضریط  رسما زن وشوهر شدند و مراسم عروسی به بعد موکول شد و اما امشب که مراسم حنا بود با دیدن اشکهای مادر عروس و پسر بچه شش ساله اش که بهانه پدر را میگرفت غمی تازه در دلم ایجاد شد انگار که همین دیروز بود پدر عزیزم درست وقتی من نه ساله بودم از دنیا رفت و مادر  جوان من را که سی...
11 تير 1391