غم انگیز ترین حنابندان
در خانواده محمد رسم دارند شب قبل از عروسی را حنابندان میگیرند و با شادی کمی حنا به کف دست عروس و داماد میزنند ماجرا از این قرار بود که جواد به خواستگاری تک دختر یکی از همشهریهای خودشان رفت و درست شب قبل از بله بر ون پدر دختر طی حادثه رانندگی جان خود را از دست داد و خانواده ها را داغدار نمود اما عروسی بهم نخورد و بعد از طی مراسم چهلم جواد و فایزه با یک عقد محضریط رسما زن وشوهر شدند و مراسم عروسی به بعد موکول شد و اما امشب که مراسم حنا بود با دیدن اشکهای مادر عروس و پسر بچه شش ساله اش که بهانه پدر را میگرفت غمی تازه در دلم ایجاد شد انگار که همین دیروز بود پدر عزیزم درست وقتی من نه ساله بودم از دنیا رفت و مادر جوان من را که سی و سه سالش بود با دخترن هجده شانزده و چهارده ساله و نه ساله تنها گذاشت و اینچنین است که واژه زیبای بابا از خانه مارخت بر بست روحش شاد و یادش گرامی.