شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

قبولی مامانی

دومین سال تولد امیر طلا برای من خیلی خوب بود چون ازمون استخدامی قبول شدم البته بازم باید هفته دیگه یک ازمون دیگه بدم تا نتیجه قطعی بشه وااییی اگه قبول بشم چی میشه گرچه محل کار فعلیمو دوست دارم و امیر هم به مهدکودکش عادت کرده اما هر چی خدا بخواد توکل به خدا از خدا میخوام همه به ارزوهاشون برسن من و دوستام هم قبول شیم استخدام شیم خدا به یکی از دوستام هم که بچه نداره یک بچه سالم و ناز بده تا غمگین نباشه   ...
6 تير 1391

امیر و دو سالگی

بالاخره اول تیر هم گذشت چون اول تیر شیفت بودم تولد نازنینم رو با یک روز تاخیر دوم تیر جشن گرفتم چون عمه امیر ان شب شبکار بود تولدش روز جمعه برگزار شد ناهار کباب حسینی و مرغ شکم پر و کشک بادمجان درست کردم همراه سالاد الویه و ژله که عکسهاشونو بعدا میذارم خیلی خوش گذشت هدیه مامان هم به امیر گل یک موتور شارژی پلیس بود که امیر عاشقش شد   کلی فشفشه و بمب شادی و بادبادک و...البته امیر اخر جشن خسته شده بود و خوابش برد وقتی هم بیدار شد چون دید مهمانها رفتن بهانه گرفت به افتخار وجود نازنینش شب با بابایی رفتیم رستوران دل و کلی بهمون خوش گذشت امیر حسابی بازی کرد و شب راحت خوابید و بالاخره جشن دو سالگی گل پسر ما به پایان رسید 31 تیر جشن تولد ا...
4 تير 1391

تیر

امیر طلا در چهار ماهگی اولین کلمه را گفت که مامان بود در هجده ماهگی ساعت دوازده ونیم شب برای اولین بار راه افتاد و دل مامان و بابا و عزیزجون وخاله شقایق رو شاد کرد امیر عاشق ماکت بازیه عاشق جارو برقیه و هر جا جارو برقی ببینه میخواد روشنش کنه امیر نور چشم خانواده است        عادت داشت تو گهواره بخوابه وتاب تاب بخوره                                  الان هم تا شبها موهای منو نگیره خوابش نمیبره            &nb...
31 خرداد 1391

تولد

                                            دو روز دیگه تا تولد شاهزاده کوچولوی من باقی مونده اول تیر باشکوه ترین روز زندگی منه یک روز فراموش نشدنی و خاطره انگیز از ورود شیرین ترین و عزیزترین نی نی دنیا به زندگی ما .امیر مهدی انچنان عاشقم ساخت و انچنان قلب من را تسخیر کرد که با خود فکر میکنم سالهای قبل از حضورش را حتی ان زمان که مجرد بودم چگونه زندگی میکردم حتما زندگی بدون او زندگی سردی بوده است.امیر عزیزم با چه زبانی بگویم که دوستت دارم تو در تک تک ضربانهای قلب من جا داری...
31 خرداد 1391

امیر و مهد کودک

امیر عزیز تر از جانم تا به مهد کودک عادت کرد من داشتم دق میکردم اخه باید میرفتم سر کار امیر هم عادت داشت همش کنارش باشم هردوتامون غصه خوردیم الان دیگه به مهد عادت کرده ولی وقتی شبکار هستم دلمون برا هم تنگ میشه اخه امیر گلم تا وقتی موهای منو تو دستش نگیره خواب نمیره عاشق پسر نازم هستم که همیشه گل پسر بوده و هست اما یک کوچولو شیطونه!!!     ...
30 خرداد 1391

امیر مامان

امیرم تو هدیه ارزشمندی هستی که خداوند به ما ارزانی داشته نمیدانم اگر نبودی چگونه زندگی میکردم وجودت گوهر با ارزش زندگی من است       ...
29 خرداد 1391