روزهای بد
سلام خوشمل پسمل مامان:من وخاله های مهدت فهمیدیم تو هنوز امادگی نداری تا از پوشک بگیریمت امروز از وقت نماز صبح تا ساعت پنج و نیم همش گریه میکردی چون وقت خواب پوشکت نکرده بودم احساس نا امنی میکردی و نمیتونستی جیش کنی وقتی بغلت کردم جیش کردی. امروز هم صبحکار بودم خاله ات گفت به نظرم یک ماه دیگه هم صبر کن پسرت هنوز امادگی نداره میترسه. خیلی ناراحت شدم اصلا دلم نمیخواد اذیت بشی گل پسرم
یک مدتیه اصلا نمیدونم باید چیکار کنم با بی اشتهایی هات و بهانه گیری هات شاید اینها طبیعی باشه و جز مراحل تکاملی ات باشه نفسم اما امیدوارم به زودی این روزها تمام شود و تو دوباره مثل قبل با اشتها غذا بخوری شب ها راحت بخوابی و ...دوست ندارم ناراحت ببینمت اما گاهی دست خودم نیست وقتی اصلا غذا نمیخوری مجبورم باهات دعوا کنم بعد هم پشیمون میشم خدا مرگم بده گل پسر تا هیچ وقت ناراحتت نکنم.