بابایی برگشت....
سلام سلام صد تا سلام....
این چند روز بابا محمد تهران بود و من و امیر مهدی عزیز مهمان خاله شقایق و عزیز جون بودیم و کلییییییییییییییییی خوش گذشت....پسر نازم مرتب توی حیاط بازی کرد تاب بازی اب بازی چرخ بازی و ....حسابی اتش سوزوند....فکر کنم خاله شقایق تا یک هفته به استراحت نیاز داشته باشه!
امروز بابایی برگشت و امیر مهدی گل خوشحال شد اما وقتی میخواستیم از پیش عزیز جون و شقایق بیاییم دستشونو گرفته بود و میگفت بیایین بریم!!!و خلاصه انقدر گریه کرد تا خوابش برد...
راستی دوست گلم مژگان هم از سفر مشهد برای امیر مهدی گلم یک تاپ و شورت اورده و بابایی هم براش یک بلوز شلوار خیلی قشنگ و یک دفتر نقاشی باب اسفنجی اورده ..مبارکت باشه عزیز دلم.دست مژگان جون و بابایی درد نکنه....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی