یک روز پر از شیطنت!!!
سلام نازنین پسرم.این عکس مربوط به امروزه بعد از کلی فعالیت و شیطنت روز که اخرش ساعت 12:30شب از خستگی خوابت برد. عزیزم امروز موبایل اسباب بازیتو برداشته بودی و میخواستی بزنیش به شارژ و میگفتی شارژ نداره!!!و چون من همیشه گوشیمو وقتی به شارژه رو میز مبل میذارم تو هم همون کارو کردی اما تا خواستم ازت عکس بگیرم متوجه شدی و نذاشتی بعد هم ادای عکس گرفتن خودمو در اوردی!!!!یاد گرفتی وقتی میخواهی دل منو به دست بیاری بهم میگی مامان سوده!!!!الهی قربون صحبت کردنت برم !عزیزم وقتی بابایی رفته بود مسافرت یک قالیچه پشمی باریک اورد تا وقتی تو سالن دراز میکشه زیر پاش گرم باشه و ظهر ها هم که میخواد تو سالن بخوابه روی همون دراز میکشه تو امروز رفته بودی پتو سیسمونیتو اورده بودی و پهن کردی زیر پات!!!وقتی رفتم لحاف اوردم کشیدم رو بابایی گفتی لحاف منه!!!منم میخوام !منم گفتم باشه مال تو هر دوتاتون بکشید روتون!داشتم روی بابایی رو مرتب میکردم که گفتی منم میخوام!!!یعنی روی منم مرتب کن!!!!خلاصه اینکه هر کاری برای بابایی بکنم باید همون کارو برای گل پسر هم انجام بدمممم!!!!عاشقتم عزیزم و میبوسمت گل نازم!!!