اوتیت و دردسرهای ان....
سلام نازنینم.این ماجرای اوتیت شما برای ما حادثه افرین شد عزیزم.از انجا که دوباره گوش درد شروع شد و دیروز هم جمعه بود من و بابایی از یکی از دوستای بابا شنیدیم اگه کلپوره را روی ذغال بگذاریم و دودش را نزدیک گوشت بگیریم گوش دردت خوب میشهههههه!!!چون من شبکار بودم و محمد هم گفت حالا این کار ضرری نداره چون امشب نیستی و ممکنه امیر گوش درد بشه و بهانه بگیره بنابراین رفت توی بالکن و روی گاز پیک نیک یک زغال گذاشت امد تو خونه درو بست گفتم محمد بوی گاز میاد رفت تو بالکن و دید همه جا پر اتش شده ما خیلی وقت پیش بالکنمونو بستیم تا بتونیم چون جامون تنگ بود وسایلمونو بذاریم توش و لباسها و کمدها توش بود خدا رحم کرد همه چی نسوخت ولی تمام موهای بابایی سوخت بالای پیشونیش هم سوخت و پر تاول شد و شانس اورد که اتفاق بدتری نیافتاد وموهای روی دستش انچنان سوخت که انگار مومکش کرده بودندددد!!!!خلاصه شانس اوردم پماد نیتروفورازون تو خونه داشتم و روی سوختگی مالیدم !!امان از دست تو امیر مهدی و این بیماری ....خدا به بابایی رحم کرد.همش گفتیم ابی دست فقیر داده بودیم که اتفاق وحشتناکی نیافتاد و بابایی با از خود گذشتگی و سرعت عمل اتش رو خاموش کرد.علت حادثه هم شل بودن سر پیک نیک بود که گاز نشت کرده بود .خلاصه امروز دیدم خیلی روی پیشونی بابایی ناجور شده انگار بیشتر از دیروز خودشو نشون میداد .حالا هنوز هم گوش اقا پسرم درد میکنه و باید امروز بریم دکتر برای داروی جدید از خدا میخواهم به یکم چشم به هم زدن زمستان تموم بشه و سرما بره تا ما راحت بشیم از این سرماخوردگی هاو ویروسها و ...
حالا از شوخی های بابا:سوده ناراحت نباش پوستم سوخت تا پوست جدید که در میاد سفید بشممممم!!!
از این به بعد همینجوری موهای دست و صورتمو مومک میکنممممم!!!!
محمد جان و امیر مهدی گلم از خدا میخواهم که خدا همیشه شما دو تا رو سالم نگه داره و همیشه مراقب خانواده سه نفری و کوچک ما باشه انشاالله .