شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

شیطنتهای مداوم نازنین پسر قند عسل

1391/9/13 17:53
نویسنده : مامان سوده
335 بازدید
اشتراک گذاری

If the picture does not load, press F5!

 

سلام شکلات مامان چند وقت پیش که از سر کار برگشتم دیدم کلیدم نیست تا خواستم به بابا زنگ بزنم گوشیم شارژ تموم کرد!رفتم خانه همسایه تا به بابا زنگ بزنم بابا امد و گفتم کلیدهامو گم کردم هر جا رو گشتم نبود بابایی میگفت کار کار خودته(امیر بلا)منم تا حدی مطمین بودم که هر چی هست زیر سر نازنین خودت هست تا اینکه عصر شد و همه جای خونه رو زیرو رو کردم ان روز با همکارم امدم خونه زنگ زدم و ازش خواستم تا ماشینشو بگرده بعد یادم افتاد چند وقت پیش با ماشین دوست بابایی رفتیم بیرون به اونم زنگ زدم تا اونم ببینه کلید تو ماشینش نیست به عمو حسین هم که عاشورا پیشمون بود زنگ زدم تا فکر کنه ببینه کلید اون شب دست تو نبوده به بخش هم زنگ زدم تا بچه ها تو جیبی روپوش و تو کمدمو ببینند خلاصه تمام تلاشها بیفایده بود و من ناامید زنگ زدم به بابایی تا از روی کلیدهای خودش برام کلید بسازه هر چی هم میپرسیدم امیر مهدی کلیدها کجاست میگفتی :نیست!!!تا عاقبت همونطور که داشتم اماده میشدم تا بابایی بیاد دنبالمون شب بریم بیرون دیدم رفتی تو اتاق و دسته کلیدمو اوردی گفتی مامانی کلیدها!!!از خوشحالی بال در اورده بودم یک عالمه بوسیدمت و گفتم کجا بود؟دیدم گذاشته بودیشون تو یک کیف قدیمی که داشتم و حالا اورده بودیشون!!!همون موقع زنگ زدم بابایی و به عزیزجونت (مامانم)و کلی خندیدیممممم!!!

 

و اما امروز که بابایی میخواست بره سر کار دید سوییچ ماشین نیست گفت سوده کار کار امیره!!!گفتم تو باید سویچ ماشینو تو جاکلیدی میذاشتی وقتی دیدی کلید من گم شد .(راستش از وقتی از قبل از عید ماشین ما رو دزدیدند و دیگه پیدا نشد که نشد! من ناراحت میشم وقتی چیزی مربوط به ماشین میشنوم چون این ماشینو با هزار مکافات خریدیم و خلاصه اینکه سرمایه مون از دست رفت)خلاصه شروع کردیم به گشتن شما هم بیدار شدی و تعجب کرده بودی بابایی داشت لابلای کتاب داستانها و اسباب بازیهاتو نگاه میکرد واز دستت هم عصبانی شده بود تو هم که دیدی داره وسایلتو بهم میریزه شروع به گریه کردن کردی گفتم طوری نیست سوییچ یدکی ماشین کجاست ؟گفتی خونه مامانم!گفتم خوب برو با اژانس بیارش یا زنگ بزن حسین اگه هست برات بیاره بالاخره سوییچ پیدا میشه به ذهنت هم رجوع کن ببین کجا گذاشتی دیشب تمام خونه رو گشتیم دلهره گرفتم نکنه تو مجتمع افتاده باشه چادر سر کردم رفتم کنار ماشین پایین دیدم نیست امدم بالا دیدم سوییچ دستته گفتم کجا بود خندیدی گفتی امیر مهدی از زیر تخت برام اورد!!!یک عالمه بوسیدمت عزیزم نفسم گفتم بابایی هم ببوست چون تو از روی شیطونی این کارو کردی عزیزم .وقتی ظهر بابایی امد خونه برات یک چکمه خیلی قشنگ خریده بود و گفت اینم برای اینکه گل پسرو دعوا کردم .بابا محمد دوستت دارم که اینقدر مهربونی !حالا نکته خنده دارش این بود که من بعد از چند دقیقه ازت پرسیدم این چکمه های خوشگلو کی برات خریده عزیزم؟تو هم خودتو ناز کردی و گفتی:مامانیییییی!!!!!!!!!! مردیم از خنده!!بابا شوکه شده بود !طفلک بابایی!!!

 

شکلکهای جالب آروین

و اما شب کاریهای بی وقفه مامان و تنهایی امیر مهدی عزیزم.نگرانی من بخاطر اینه که امروز ساعت 4:30 بعد از ظهر زلزله شد و من امشب برای تنهایی تو و بابایی خیلی نگرانم عزیزم .انشاالله که دیگه اتفاقی نیافته عزیزم.خدا پشت و پناه تو و بابایی و تمام مردم خوبمون باشه انشاالله.

 

عزیز دل نازنینم تازگیها علاقه زیادی به ادامس پیدا کردی و پوستشو هم میری میندازی تو سطل اشغال و یا به قول خودت اغشغال!میمیرم برای اون شیرین زبونی هات نفسم !

If the picture does not load, press F5!

 

عاشقتم عزیزم .میپرستمت نازنینم.جونم فدات نفسم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

بابای ملیسا
13 آذر 91 19:45
سلام . تبریک میگم به خاطر وبلاگ زیبا و قشنگتون . وبلاگ ملیسا با عکسهای محرمش منتظر شما و نظرات قشنگتون هست .
مامان آراد(خاطره)
13 آذر 91 20:55
سلام عزیزم، آراد در مسابقه ی نی نیه فشن شرکت کرده کد رای گیریش007 هستش، هر وبلاگ می تونه دو تا رای بده خوشحال میشم به آراد من هم رای بدین با لینک وبلاگ زیر در قسمت ارسال نظر http://ninimod.niniweblog.com/post20.php
علامه کوچولو
14 آذر 91 21:41

قربونش برم که روز به روز داره شیرینتر میشه
چند وقتیه حالم خوب نیست کارهای خونه ،مشغله اداره،تغییر رئیس و همه چی خیلی خسته ام کرده حال آپ کردن ندارم
به محض تغییرات روحی حتما میام
راستی این فونت سبزت خیلی چشمو اذیت میکنه


خدا نکنه بد باشی مامانی گل.واییییییییییی رنگشو عوض میکنم فقط بخاطر شماااااااااااااااااااااااا
سپیده
15 آذر 91 23:48
سلام. برای منم جالب و دیدنی بود. http://koodakeman91.niniweblog.com/