شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

دسته گلهای عسل مامان

                       پسر نازنینم مامان یک وبلاگ دیگه درست کرده درباره خاطرات پرستاری اش وقتی بزرگ شدی و بخوانی برات جالب خواهد بود عزیز دل مامان مامان طبق معمول امشب هم شبکاره دوباره دلم بر ات تنگ میشه نفسم وایی اگه بگم دیروز چه کار بدی کردی رفتی تو بالکن و تمام گلهای قشنگ شمعدونی را که تو وقتی که هنوز بدنیا نیامده بودی به اسم خودت کاشتم از ریشه در اوردی البته من دوباره گذاشتمشون تو خاک انشاالله که ریشه بدهند وگرنه خیلی حیف میشه نمیدونم چرا اینقدر شیطونی اون از لب تاب این هم از گلدون تا اوردمت تو خونه رفتی قمقمه ابتو اوردی یک ذس...
22 تير 1391

تهران

        بابا فردا شب باید بره تهران مامان فردا شب شبکاره طفلک امیر مهدی       خدا رو شکر حالش بهتر شده من شنبه امتحان دارم خیلی استرس دارم 20 هم نتیجه امتحان علوم پزشکی را میدن همینجور امتحان پشت امتحان!        ...
19 تير 1391

سرماخوردگی2

بالاخره امیر هم سرما خورد هر چقدر مواظب بودم نشد از دیشب تب کرد تا صبح پاشویه اش دادم امروز هم دوباره تب داشت کسل و بی اشتها بود الهی برای گل پسرم بمیرم توت فرنگی مامان امروز خیلی مریضه همش میگه تاب تاب عبا(عباسی) یعنی رو تابش سوارش کنم تاب تابش بدم عاشق تاب تاب و اتل متله من مرتب باید باهاش اتل متل بازی کنم!فردا هم اخرین روز مرخصی منه و پس فردا شبکارم خدا کنه امیرم زودتر خوب بشه تا خیالم راحت باشه دوباره دلم براش تنگ میشه دلم میخواد لحظه لحظه زندگیمو با امیر باشم خدایا نمیدانم چرا اینقدر عاشقشم وقتی حالش خوب بشه میبرمش بیرون یک تفنگ بزرگ براش میخرم اخه تفنگ خیلی دوست دتره همش تفنگ کوچکشو دستش میگیره و سوار ماشین پلیسش میشه قربونش برم از ...
18 تير 1391

سرما خوردگی

حالا که از بافت برگشتیم و حال مامان بهتر شده بابایی سرما خورده از ظهر که اومده خانه رفته زیر لحاف خوابیده امیر هم کسل شده همش عطسه میزنه خدا کنه دوباره سرما نخوره دیروز به اتفاق خانواده ها رفتیم به جایی به اسم اسکر من نهایت سعیمو کردم به قند عسلم خوش بگذره با هم اب بازی و خاک بازی و توپ بازی کردیم بعدش با تفنگ بادی که پسر خاله محمد اورده بود بطری اب معدنی نشونه گرفتیم مامان اولین بار بود تفنگ دست میگرفت چقدر سنگین بود ! بعد از ناهار بابایی گفت بریم چشمه عروس جایی که تقریبا یک ساعت با اسکر فاصله داشت باید کلی میرفتیم تا به چشمه میرسیدیم من و بابا از اونجا خاطره داشتیم اولین بار بعد از ازدواج رفته بودیم خانه پسر عموی بابا که ما را بر دند انجا...
17 تير 1391

مهدی جان

مهدی جان(عج)سوالی ساده دارم از حضورت*من ایا زنده ام وقت ظهورت؟اگر که امدی من رفته بودم *اسیر سال و ماه و هفته بودم*دعایم کن دوباره جان بگیرم*بیایم در رکاب تو بمیرم.میلاد امام عصر(عج)بر همه عاشقان منتظر ظهورشان مبارک باد.     ...
15 تير 1391

یا صاحب الزمان ادرکنی

      شد نیمه ی شعبان و جهان گشت جوان از مقدم پاک آن ولی سبحان آن پرده نشین کاخ وحدت امروز بنمود رخ از پرده و گردید عیان                     همه هست آرزویم که بیینم از تو رویی   چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی   به کسی جمال خود را ننموده‏ای و ببینم   همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی                                           ...
14 تير 1391

نرگس

___█████____████ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ قدم ‌هایت بوسه‌گاه چشم‌هایمان ای گل نرگس جشن میلادت کاش به ضیافت ظهور می‌پیوست میلاد ...
14 تير 1391