امیر و مهد کودک
امیر عزیز تر از جانم تا به مهد کودک عادت کرد من داشتم دق میکردم اخه باید میرفتم سر کار امیر هم عادت داشت همش کنارش باشم هردوتامون غصه خوردیم الان دیگه به مهد عادت کرده ولی وقتی شبکار هستم دلمون برا هم تنگ میشه اخه امیر گلم تا وقتی موهای منو تو دستش نگیره خواب نمیره عاشق پسر نازم هستم که همیشه گل پسر بوده و هست اما یک کوچولو شیطونه!!! ...
نویسنده :
مامان سوده
10:54