اردک تک تک!!!
پ.ن:امروز وقتی خوشحال با مامان و بابا امدیم خونه من مثل همیشه وقت ناهار شروع به بازیگوشی کردم و لیوان نوشابه رو گرفتم و شروع به بالا پایین پریدن کردم نوشابه پرید تو گلوم داشتم....میشدم....انقدر وحشتناک بود که .....من کبود شده بود و فقط صدای جیغ مامانمو میشنیدم....وهر چی مامان جیغ میزد و میزد پشتم ولی فایده نداشت...عاقبت بابا از روی زمین بلندم کرد نفسم برگشت و اولین کاری که بابا کرد این بود که یکی محکم زد توی صورتم!ولی حق داشت مامان و بابا تا حد مرگ ترسیدند بابایی دعوام کرد که چرا شیطنت میکنم مامان انقدر اشک ریخت که دلم براش سوخت و بغلش کردم و گفتم:چرا گریه میکنی؟من مریضم؟....و مامان با این حرف من در اوج ناراحتی خندید....خدا رو شکر بخیر گذشت
مامان:عزیز دلم امیر مهدی گلم هیچ وقت منو تنها نذار بدون تو میمیرم گل خوشبوی من...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی