شیرین زبونیهای قند عسلم20
دیشب مهمان داشتیم یکی از همکارام و البته از دوستهای بسیار صمیمی ام که از دانشگاه با هم بودیم با همسر و دخترش که 16 ماهه است امدن خونه مون دختر نگو بلا بگو!!!ماشاالله از شیطنت زده بود رو دست امیر مهدی!چند تا خسارت کوچولو وارد کرد و رفت سراغ میز ال سی دی که خسارت دیگه ای وارد کنه منم امیر مهدی رو بردم یک گوشه و بهش گفتم امیر جان پرنیان رو ببر تو اتاق و اسباب بازی بهش بده تا دست به وسیله های رو میز نزنه و مجسمه ها رو برنداره ببرش تو اتاق باهاش بازی کن...
وایییی امیر مهدی همون موقع عینا تمام جملات منو برای مامان پرنیان تعریف کرد و گفت:خاله!!!مامانم میگه نذار دست بزنه به مجسمه !!!!ببرش اتاق بازی کنه!!!!
حالا دوست منم میگفت:چی؟؟؟؟؟و مرتب میگفت مامانت چی گفت؟
منو میبینی
ابرومممممممممممممم رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی