سال 1392 مبارک!
گندمهای هفت سین به گندمهای اسیاب گفتند :قصه ما گرچه نان نداشت اما پایانی سبز داشت!پایان سالتان سبز باد!
سلام عمر و نفس مامان!این اخرین مطلبیست که تو سال 91 برایت مینویسم عزیزم.فردا سال جدید از راه میرسه و مامانی بعد از تحویل سال باید بره سر کار و شبکاره گلم.اما هر جا که باشم قلبم همیشه پیش توست عزیزم و همیشه به یادتم.گل قشنگم امیدوارم منو ببخشی از اینکه گاهی بی حوصله بودم و خسته و ناراحت.عزیزم امیدوارم امسال کمبودهای سال قبل رو برات جبران کنم و مامان بهتری برات باشم عزیزم.انشاالله سال جدید سال پر از سلامتی و شادی برات باشه عزیزترینم و دیگه مثل پارسال بیمار نشی گلم.عزیزم امروز خیلی کمکم کردی و با هم با شوق و ذوق هفت سین چیدیم .از اینکه میبینم یک سال بزرگتر شدی و درکت بیشتر شده خیلی خوشحالم گل نازم .مامانی اینجا دوستهای زیادی پیدا کرد که همشونو دوست دارم و سال نو رو به خودشون و خانواده هاشون تبریک میگم.و امیدوارم سال جدید رو همه به خوبی شروع کنند و سال خوبی رو داشته باشند.ماه اسفند ماه سختی برامون بود عزیزم چون شیفتهای مامان زیاد بود کارهای خونه تکونی بود بابایی هم تا دیر وقت سرکار بود و منو تو اصلا درست ندیدیمش.از همین جا بهش خسته نباشید میگم:محمد جان خسته نباشی .من و امیر مهدی گل قدر زحمت هاتو میدونیم عزیزم.امیدوارم هزار سال زنده و سالم باشی همسر مهربانم.امروز عزیز دل بردمت حمام یا به قول خودت اب بازی !این اخرین حمام سال 91 بود برات عزیزم!!!امشب شب چهار شنبه سوری هم هست خدا کنه همه مواظب خودشون باشن و اتفاق بدی برای کسی نیافته.من و تو هر دو تامون فشفشه خیلی دوست داریم.اما از ترقه میترسیممممم!!!!خلاصه نفسم همه کارها انجام شده فقط مونده سبزی پلو ماهی و کوکو سبزی که امشب درست کنم .تا فردا بعد از ظهر به سلامتی سال تحویل بشه.
اینک بهار تا دروازه های شهر رسیده و من در دعایی خاضعانه به درگاه مدبر هستی احسن الحال را برایت ارزو میکنم.
دو قدم مانده به خندیدن برگ...یک نفس مانده به ذوق گل سرخ...چشم در چشم بهاری دیگر...تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه به تو ...یک سبد عاطفه دارم...همه ارزانی تو...سال نو مبارک عزیزترین بهانه برای نفس کشیدنم!همیشه با من بمان!