دکتر و تشخیص...
سلام قند عسلم.از انجایی که بیماری و تب ادامه دار شد بردمت دکتر و دکتر فکر کرد خدا نکرده مننژیت گرفتی وای وقتی این حرفو زد داشتم میمردم.شروع کردم همونجا گریه کردن.ولی بعد از معاینات این تشخیصو رد کرد و برات کلی ازمایش نوشت .دوست گلم سعیده دیروز به جای من عصر کاری وایستاد تا من بتونم شما رو ببرم دکتر عزیزم.دستش درد نکنه .دیشب هم تب کردی و امروز انشاالله دیگه مشکل نداشته باشی اما وضعیت غذایی که افتضاحههههههههههه!!!هیچی نمیخوری گلم.فردا تو مهد کودک ازتون عکس میگیرن.امسال خاله های مهدت تصمیم گرفتن گروه 3 تا 5 سال تو جشن و فیلم نباشن!میگن شلوغ میکنن!!!!پارسال که کوچکتر بودین براتون جشن گرفتن امسال که مشاالله اقا شدی .....واقعا که!!!به قول خودت:من قهرم!!!!امیر مهدی گلم با خنده هات میخندم با گریه هات گریه میکنم با سلامتت شادم با بیماریت بیمار و غصه دارم.خدا تو رو از من نگیره بی تو میمیرم.دوستت دارم یک دنیا عزیزترینم.