امروز و سفره ابوالفضل
سلام کلوچه گردویی مامان!این شکل بالا مال کیکیه که مامان پخت برای سفره ابوالفضل عمه نجمه.امروز عمه نجمه تو خونه مامانش سفره ابوالفضل انداخت و من هم برای اینکه سهم کوچکی داشته باشم یک کیک درست کردم که رویش رو با کمپوت زردالو و ژله هلو تزیین کردم.گرچه شکلش زیاد به نظرم جالب نشد اما واقعا خوشمزه بود.
وقتی رسیدیم در خونه مامان محمد همون موقع پسر خاله محمد هم رسید که خیلی ادم شوخ طبعیه و گفت :وایییی!اینا چیه؟!زرده تخم مرغ گذاشتی روی کیکت!!!چقدر خندیدیم.....اما خنده دار تر این بود که خاله محمد باورش شده بود میگفت :خاله اینا واقعا تخم مرغههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امروز زیارت عاشورا خوندیم و من کلی برای همه دوستام دعا کردم به یاد همه دوستای نی نی وبلاگیم هم بودم.
من بقیه رو نمیدونم اما من که عاشق اش رشته ام و کلی اش خوردم و کیف کردمممممم.ارام جان در عوض تو هم خوردم جات خیلی خالی بودددددددددددددددددددددددد!!!!
دو تا از شمعهای سفره رو برداشتم تا انشاالله دفعه بعد نوبت من باشه بتونم سفره بندازم.اما یک چیزو نفهمیدم و ان فلسفه جمع نکردن سفره بود که خاله محمد گفت هیچ وقت سفره ابوالفضل رو شب جمع نمیکنند!گفتم چرا؟جوابمو نداد!
و اما نازنین پسرم خونه عزیزجونش بود و چون شوهر خواهرم هم ماموریت بود خواهرم با بچه هاش هم خونه عزیزجون بودند و کلی به عزیزدل مامان خوش گذشت.عزیزم شرمنده ام که تو رو نبردم چون تو شلوغی حوصله ات سر میره گلم و عصبانی میشییییی!
و اما محتویات سفره رو مینویسم تا یادم باشه:ساندویچ نان پنیر سبزی و اش رشته و عدس پلو کیک شکلات گلاب اب نمک شکر میوه و قران و سجاده و شمع.که اینها رو روی پارچه سبز زیبایی که از کربلا امده بود و متبرک بود پهن کرده بودند .منم کیک خودمو گذاشتم وسط وسط سفرههههه!!!!
این وسط جای ناز نازی مامان پسر طلا خالی بود ولی مطمین بودم که میامدی اذیت میشدی نازنینم.انشاالله در پناه خدا و اقا ابوالفضل العباس باشی عزیزم.