شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

پروانه

1391/10/3 19:21
نویسنده : مامان سوده
336 بازدید
اشتراک گذاری

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.

شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد.

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.

پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما بدنش ضعیف و بال هایش چروک بود.

آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد.

چون انتظار داشت که بال های پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.

هیچ اتفاقی نیفتاد! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند.

چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست

این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن

راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بال هایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.

آموزه های داستان

- گاهی اوقات تلاش تنها چیزی است که در زندگی نیاز داریم.

- اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم ،فلج می شدیم ، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم.

- من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم.

- من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم.

- من سعادت و ترقی خواستم و خدا به من قدرت تفکر و قوت ماهیچه داد تا کار کنم.

- من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آن ها غلبه کنم.

- من عشق خواستم و خدا افرادی به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.

- من محبت خواستم و خدا به من فرصت هایی برای محبت داد.

- من به هر چه که خواستم نرسیدم ...اما به هر چه که نیاز داشتم، دست یافتم.

- بدون ترس زندگی کن، با همه مشکلات مبارزه کن و بدان که می توانی بر تمام آن ها غلبه کنی.

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

علامه کوچولو
3 دی 91 20:54
خیلی جالب بود بنازم به حکمتش
راستی بابت پست قبل نگران شدم اتفاق بدی که نیفتاده


عزیزم ماجرای زخمهای کهنه ایست که ای کاش مرهمی داشت و پایانی....


علامه کوچولو
3 دی 91 21:40
نگووووووووووووووووو که من امروز عجیب داغونم
ولی متاسفانه باید تحمل کرد


خدا مرگم بدهههههههههههههههههههههههههههههههههه خدا نکنه عزیزم دشمنت داغون باشههههههههههههههههههههههههههههههههههههه بلا به دورررررررررررررررررررررررررررررر
سپیده
4 دی 91 17:27
سلام سوده جان. چند تا هندوانه ای قبلا گذاشتم http://koodakeman91.niniweblog.com/