شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

تاب تاب عباسی پردردسر

1391/5/1 17:00
نویسنده : مامان سوده
382 بازدید
اشتراک گذاری

امروز خوشمل پسمل مامان گفت تاب تاب عباسی!هر چی گفتم امیر مهدی لالا . گفت نهههههههه!!منم نشوندمش رو تابش تا خوابش برد سرش همش خم میشد رو بدنش امدم بلندش کنم بذارمش تو تختش زد زیر گریه این کار چند بار تکرار شد دیگه خسته شده بودم!خواب خواب بود تا بلندش میکردم میزد زیر گریه میگفت تاب تاب عبا!(عباسی!)اخرش گفتم ولش کن بذار همینجا رو تاب بخوابه ولی دلم طاقت نیاورد اخه سرش خم میشد رو بدنش !یواشی بلندش کردم دوباره داشت بیدار میشد زود خوابوندمش رو تخت!تا خوابش برد!اینم از تاب تاب عباسی پردردسر!

 

امروز عصر میخوام با گل پسری برم بیرون تا برای بابایی کادو و کیک و گل بخرم تا سورپرایز بشه!اخه فردا دوم مرداده سومین سالگرد ازدواجمونه !انشاالله بعد از افطار یک جشن سه نفره قشنگ میگیریم .

اما الان یاد یک مساله بد افتادم چند وقتی میشد از یکی از همکارام که با هم صمیمی هم بودیم اطلاعی نداشتم تقریبا دو هفته ای میشد وقت نکردم حالشو بپرسم تا اینکه امروز بهش زنگ زدم صداش خیلی ناراحت بود گفتم از دستم دلخوری؟به خدا وقت نکردم باهات تماس بگیرم خودت امیرو که میشناسی چقدر شیطونه!گفت قضیه چیز دیگه است من و شوهرم داریم از هم جدا میشیم!!شوهر دوستم چند وقت بود برای کارش یک ماه یک ماه میرفت کهنوج .مثل اینکه وقتی هم خونه بوده همش میرفته بیرون تا اینکه دوستمو فرستاده کرج پیش خانواده اش  به بهانه اینکه باید بره ماموریت اما خودش با دوستاش رفته ارمنستان گردش!!وقتی دوستم تصادفی عکس هاشو میبینه شوکه میشههمش میگه من با تفریحش مشکل ندارم با دروغش مشکل دارم الان هم شوهر دوستم خودش رفته دادگاه گفته من وکیل میگیرم توافقی از هم جدا بشیم من پرسیدم چرا ؟گفت شوهرم میگه اخه هر بار که بهت زنک میزنم از کهنوج تو همش گلایه میکنی و نق میزنی!من گفتم خب این دلیل موجهی برای طلاق نیست گفت فردا نوبت داریم گفتم همین الان به شوهرت زنگ بزن با هم صحبت کنید شما یک بچه کوچک دارین مثل ماه خوشگله چرا اینده اش رو میخواهین خراب کنیدة؟چی بگم بالاخره دوستم به شوهرش پیامک داد ولی اون جواب نداد من توزندگیشون نیستم بفهمم واقعا چی شده اما هردوشون به نظر من مقصرن هم دوستم که وقتی بعد از یک ماه شوهرشو میبینه عوض گرم نگه داشتن کانون خانواده بهش غر میزنه هم شوهرش بخاطر دروغ زشتی که به زنش گفته به هر حال امیدوارم این مشکل حل بشه و پویان گل ما شاهد جدایی خانواده اش نباشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ماماشهین
2 مرداد 91 2:19
خانمی عالی بود .......... ولی دوستتم خیلی باگذشته ..... وازینها گذشته چرا آقا ی عزیز محق ومنتقم ؟ اگر وجودش برای خانم مهم نبود که ناراحت نمیشد؟