شیرین زبونیهای قند عسلم4
امیر مهدی:مامان برام نی نی بیار!
مامان سواستفاده گر!:قول بده پسر خوبی باشی غذاتو بخوری و ...
امیر مهدی:نمیخورممممممممممم!!!!
مامان:پس نی نی نمیاریم!
چند لحظه بعد کنجکاوانه ازش میپرسم:
مامان :حالا نی نی داداش باشه یا دختر (به جای خواهر اشتباهی گفتم دختر!)
امیر مهدی:داداش باشه دختر هم باشه!!!
مامان:نه فقط یکی رو بگو !خواهر یا برادر؟
امیر مهدی:داداش باشه!
مامان:اسمش چی باشه؟
امیر مهدی:محمد غدیر!!!!!(اسم نی نی دوست بابا رو میگه!!!)
معلوم شد امیر مهدی محمد غدیرو خیلی دوست داره!
امیر مهدی:مامان شیر بده!
مامان در حال ریختن شیر داخل شیشه...
امیر مهدی:نههههههههههه!!!!شیر موز باشه!!!!!!
الهی مامان قربون فرمایشاتت بره!
امیر مهدی در اژانس مرتب در حال شیطنته مگه رو صندلی میشینه!
مامان میخوادیک توقف کوتاه داشته باشه و برگرده و به راننده اژانس میگم:اقا من الان برمیگردم!
امیر مهدی در حال پیاده شدن:اقا!!منم الان برمیگردمممممممم!!!
امیر مهدی تمام ماشینهاشو اورده وسط سالن و ....
مامان:امیر مهدی ببین چکارمیکنی عزیزم سالن شلوغ شده!
امیر مهدی :مامان میخوام بنزین بزنم!!!
فدات بشم که هیچ وقت هم کم نمیاری عزیز دلم!!!!!
امیر مهدی جان یک دفعه ساعت 12 شب هوس میکنه لباسشو عوض کنه!و میگه مامان بلوزمو در بیارررر!میخوام بلوز دایناسور بپوشم(بلوزی که عکس دایناسور روشه)!
مامان هم به خاطر تنبلی !!!میگه پسرم چند روز پیش حالت بهم خورد بلوزت کثیف شد!(در حقیقت امیر استفراغ کرد چند روز پیش اما این بلوز تنش نبود!)
امیر مهدی :نههههههه!!!مامان !اون بلوز بن تن بود که کفیث(کثیف)شد!!!!(دقیقا یادشه که کدوم بلوز تنش بوده)!!!
الهی قربون دقت و هوشت برم من عزیزمممممممم!!!
مامان داره با بابا صحبت میکنه و امیر مهدی داره گوش میده چند لحظه مامان سکوت میکنه و امیر مهدی میپرسه:خب بعدش چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیر مهدی یک دی وی دی داره که سه تا شرک روشه و یک دی وی دی جدا هم داره که شرک 4 روشه هیچ کدوم اینها از روی دی وی دی مشخص نیست ولی من دیگه یادمه هر کدومشونو و اینکه شرک 4 یک کم ماجراش خسته کننده است امیر مهدی به مدت یک هفته و هر روزززززززز!!!!!!(باورش سخته!)دی وی دی سه تا شرک رو دید و احتمالا خودش خسته شد و رفت دی وی دی شرک 4 رو اورد و چون خیلی خسته کننده بود من ترجیح دادم همون اولی رو ببینه و میخواستم تقلب کنم که از روی سیدی فهمید!
و اما ماهرانه جابه جاشون کردم گذاشتم تو دستگاه طرز شروع اونها هم متفاوته هنوز تازه سیدی رو گذاشتم که گریههههههه....اینو نذار !!!!همونو بذار !!!(بازم فهمید)!
پسرم خدا کنه هیچ وقت کسی نتونه تو رو گول بزنه من که نمیتونم!