شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

مکالمه پدر و پسر و خنده!!!!!

1391/10/26 18:31
نویسنده : مامان سوده
389 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

Hello 
Hi Glitter Graphics and Scraps for Orkut, Myspace, Hi5

 

سلام شکوفه گیلاسم!امروز تو و بابایی دست به یکی کردین تا منو از خنده بکشین!!میپرسی چطوری؟پس گوش کن:امروز صبح کار بودم و ساعت30 :4 بعد از ظهر گفتم دراز بکشم و یک چرتی بزنم .تو و بابایی هم تو سالن بودید بابا داشت اماده میشد بره سرکار.من هر وقت میخواییم بریم بخوابیم برق سالن رو خاموش میکنم و به همین علت تو به این موضوع عادت داری و اون موقع هم که بابایی از خواب بیدار شد و رفته بود توی سالن برقو روشن کرد تو سریع خاموشش کردی و گفتی :هیسسسسسسسسسسس!!!!مامان لالا!!!!برق نههههه!!!!من صدای حرف زدنتونو از تو اتاق میشنیدم .بابا گفت :طوری نیست پسرم مامان تو اتاق خوابیده اینجا که نیست.مگه تو قبول کردی نمیذاشتی برقو روشن کنه.من انقدر خندیدم که داشتم منفجر میشدم....

شکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروین

بعد یکدفعه بابا ازت پرسید امیر مهدی تو عزیز کی هستی؟سریع گفتی :مامان!!!!دوباره پرسید :امیرم تو پسر کی هستی؟؟؟سریع گفتی:مامان!!!!بابایی گفت :فقط پسر مامانیییی پسر بابایی نیستی ؟با عصبانیت گفتی:نههههههههههههههههههه!!!!!همون موقع شیشه شیرتو دادی بابایی گفتی:بابال شیر بریز عسل بریز!!!بابایی گفت:اه!تو که پسر من نبودی پسر هر کی هستی بده شیر بریزه برات!!!!واییییییییییییییییییی منفجر شدم از خنده!گفتم :محمد خدا بگم چکارتون کنه بابا بذارین من بخوابم منو کشتین از خندهههه!!!!

شکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروین

 

بعدش بابایی امد تو اتاق و یک دفعه چشمش افتاد به کف اتو!!گفت :سوده راستشو بگو چی رو سوزوندی؟؟؟!!!کف اتو سیاه شده!!!!گفتم :محمد بیا حالا داری میری سرکار گیر نده .محمد گفت :خدا وکیلی لباس منو سوزوندی؟گفتم:به خدا من پیراهنتو نسوزوندم!مگه ول کن بود !!!دوباره گفت:خدا وکیلی بگو هیچی رو نسوزوندم!!!محمد میدونه من امکان نداره قسم دروغ بخورم گفتم محمد بابا بعد از سه سال یادت افتاده!اول عروسیمون من زیر پوشتو شستم و به خاطر اینکه زود خشک بشه امدم اتوش کنم چسبید کف اتو جنسش نایلونی بود من حواسم نبود اتوش نکنم!یادم نیست کدوم زیر پوشت بود اما نسوخت!محمد گفت:اره راست میگی نسوخت فقط برشته شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!همینه از اتو زدن بدت میاد!!!!وایییییییییییییی هیچ وقت تو عمرم اینقدر نخندیده بودم اینقدر خندیدم که از چشمام اشک میامد !!!تو هم امده بودی تو اتاق و نگاه میکردی به من و با من میخندیدی!!!!!یعنی این جمله برشته شده بود منو کشت از خندهههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!هیچی اخرش من از بس خندیدم خوابم پریدددددد!!!به محمد گفتم :شما پدر و پسر نذاشتین من بخوابم یادتون باشههههه!!!محمد هم تا وقتی میرفت برای اینکه اذیت کنه میگفت:نسوخت اما برشته شد!!!!!!!!

شکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروینشکلکهای جالب  و متنوع آروین

امیر عزیزم این هم از بعد از ظهر مامانی که نتونستم بخوابم و الان هم که دارم مطلبمو مینویسم از یاداوریش خنده ام میگیره .انشالله که همیشه لبهای قشنگت به خنده باز باشه مامانیی گلم.اما خوش خنده بودن و مثل مامانی بودذن هم دردسر داره عزیزمممم!!!دوستت دارم  یک دنیا و میبوسمت یک دنیا.نفسمی عشقمی تمام زندگیمی نازنینم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

علامه کوچولو
26 دی 91 19:09
سلام عزیزم
خوش بحالت که اینقدر پسرت هواتو داره
من همه دلخوشیم به خواب روز تعطیلاته که خدا نکنه محمدباقر زودتر از من بیدارشه از کشیدن موهام تا سیلی و لگد و...همه رو امتحان میکنه تا بیدارشم
جمعه ای با یه بطری خالی دلستر همچی میکوبید رو سرم که انگار مجرم گرفته پاشدم ازش بگیرم میبینم باباش از خنده ریسه رفته کلا این پدر و پسر بدجوری از یه جنسند
بازم میگم خوش بحالت


سلام عزیزمممممممممممممممممم!!!همه پسرها مامانی اند غصه نخور گلممممممممممممم.خدا مرگم بده ولی منم بودم از خنده میمردمممممممممممممم!!!!!



علامه کوچولو
26 دی 91 19:10
بارک الله لباسم بلدی برشته کنی من فقط مرغ رو بلدم برشته کنم


کجاشو دیدییییییییییییییی!!!!تو خونه مامانم که بودم یک قالیچه سوزوندم مامانم هنوز نمیدونه کار من بوده!!! اونو هم با اتو سوزودنممممم!!!!حواسم نبود اتو رو گذاشتم رو قالیچه سوختتتتت!!!!

علامه کوچولو
26 دی 91 22:28
هههههههههههههه
ادرس خونه مامانتونو بده یه حالی ازشون بپرسیم


واییییییییییییییییییی عمرا اگه ادرس بدم میخواهی بری لوم بدی هاننننننننننننننننن!!!!1
شقایق(مامان محمد ارشان)
27 دی 91 12:14
ایشالا همیشه بخندید
ولی واقعا برشته کردن لباس کار خیلی از خانوماست



مامان آروین
27 دی 91 13:52
سلام عزیزم ایشالا همیشه دلتون شاد باشه و خنده از لبتون کم نشه


سلام عزیزم اروین زیبای ما چطوره ممنون عزیزم انشاالله شما هم همینطور