ملیکا
سلام اب نبات مامان!امروز وسط بازی و شیطونی هات یک دفعه یاد دختر خاله ات افتادی و گفتی مکیلا(ملیکا)!سوپ بده!مردم از خنده !چون وقتی سرما خورده بودی و خونه عزیزجون بودی خاله سپیده سوپ پخته بود و برده بود خونه عزیزجون و ملیکا بهت سوپ داده بود .عاشق ملیکا و نیمایی عزیزم مخصوصا نیما (داداش ملیکا)که همش میگی بریم پیششون.امروز هم گوشی تلفن رو اوردی که بهشون زنگ بزنم تا باهاشون حرف بزنی عزیزم.قربون قلب مهربونت برم الهیییی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی