خواب گیلاس!
سلام گل قشنگم!از اونجایی که ما میخواستیم برای مراسم شب یلدا دیشب بریم بیرون و من میخواستم شما خوش اخلاق باشی گذاشتم تمام بعد از ظهرو بخوابی!ساعت 8 شب بود که من تو سالن نشسته بودم که یک دفعه با صدای بلند تو خواب خندیدی و چه صدای خنده قشنگییی!! چند دقیقه بعد هم امدی تو سالن و داشتی میخندیدی!وقتی ازت پرسیدم که امیر مهدی جان چی دیدی تو خواب که میخندی؟گفتی:گیلاس!!!واییی مردم از خنده!من که تو خوابت نبودم اما خودت گفتی خواب گیلاس دیدی!!
و امروز هم رفتی زنجیرتو که برای سینه زنی برات خریدیمو از تو کمد پیدا کردی و اوردی شروع کردی به زنجیر زدن ان هم چقدر حرفه ای!و مرتب هم میگفتی :حسین جان!!!عزیزم نمیدونم چرا یاد سینه زنی افتادی!
الهی قربون گل پسرم برم که با شیرین کاریهاش غمو از دل ادم میبره عزیز دلم دوستت دارم یک دنیااااااااااااااااااااااااااااا!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی