شیرین زبونیهای قند عسلم5
امیر مهدی:مامان بیا موهاتو خوشگل کنم!!!
مامان:باشه پسرم!
و مامان بیچاره نشسته و خبر نداره امیر با یک قیچی توی ست لوازم خودش موهای مامانو کوتاه کرد!!!!!!!!!!!!!
امیر مهدی:من شیفتم دیرم شده!!!!
این جمله بالا ورد زبان امیر مهدیه(از مامان یاد گرفته!)
امیر مهدی وقتی من دیشب شب کار بودم خونه مامان بابایی بود و باباش هم برای کاری رفته بود شهرستان و همون دیشب قرار بود برگرده ساعت 9 هر چی به بابایی زنگ زدم جواب نداد زنگ زدم خونه مامان بابایی ببینم رسیده یا نه صدای پسرونه ای پشت تلفن الو گفت من فکر کردم امیر محمد پسر عمه امیر مهدیه که 2 ماه ازش کوچکتره و همیشه عادت داره تلفن هارو جواب میده صداشم یک کمی کلف تر از امیر مهدیه برا همین گفتم امیر محمد جان دایی محمد اونجاست؟جواب نداد منم قطع کردم دوباره بگیرم مشغول بود گوشی داداش محمدو گرفتم دیدم داره میخنده گفت :سوده امیر مهدی تو رو شناخت تو اونو نشناختی؟؟؟؟
واییییییییییی این صدای امیر مهدی بود؟؟؟؟چقدر بزرگ شدی مامانی من نشناختمت!!!
بعدش حسین گفت :سوده راستی شلاقق کیه؟مرتب میگه بریم شلاقق!!!!
مردم از خنده....گفتم:شلاقق یعنی شقایق!!!خاله شو میگه!!!!
امیر مهدی یک بار تن ماهی خورد استفراغ کرد از اون روز به بعد هر وقت ماهی داریم میگه:
امیر مهدی:مامان!ماهی نده اسفاخ(استفراغ) میکنم!!!باشه؟
عاشقتم ماه اسمونم !!!!!!!!خوب شد حالا یک کم از موهام کوتاه شد!!